برای مسجدسلیمان؛ شهری که زادگاه نفت بود و قربانی توسعه‌نیافتگی همگانی شدنفت، نان و ناکارآمدی/اگر مسجدسلیمان را بخواهیم از نو تعریف کنیم باید از نفت عبور کنیم

پیام رسان روز/ آذین بهرامی: یک روز بیشتر تا پنجم خرداد نمانده؛ روزی که هر ساله به‌عنوان سالروز کشف نفت در ایران – و به‌طور مشخص در مسجدسلیمان – بهانه‌ای می‌شود برای ایراد سخنرانی‌ها، انتشار پیام‌های تبریک و تأکید بر اهمیت این شهر در تاریخ معاصر کشور . مدیران می‌آیند، می‌گویند و می‌روند. رسانه‌های رسمی پر […]

پیام رسان روز/ آذین بهرامی: یک روز بیشتر تا پنجم خرداد نمانده؛ روزی که هر ساله به‌عنوان سالروز کشف نفت در ایران – و به‌طور مشخص در مسجدسلیمان – بهانه‌ای می‌شود برای ایراد سخنرانی‌ها، انتشار پیام‌های تبریک و تأکید بر اهمیت این شهر در تاریخ معاصر کشور . مدیران می‌آیند، می‌گویند و می‌روند. رسانه‌های رسمی پر می‌شوند از عبارات تکراری: «مسجدسلیمان؛ خاستگاه صنعت نفت ایران»، «افتخار ملی»، «شهر استراتژیک». اما زیر این لایه‌های سنگین شعار، واقعیتی نهفته که سال‌هاست رنج‌آورتر از هر مصیبت طبیعی‌ست: شهری که نفت از دل خاکش جوشید و نان از سفره‌هایش ناپدید شد.
این روزها، مسجدسلیمان تنها نامی در تاریخ نیست؛ یک زخم باز است بر نقشه توسعه ایران. شهری با نرخ بیکاری ۴۴ درصد، رتبه نخست در خوزستان و از نگاه بسیاری نماد ناکارآمدی در حکمرانی منطقه‌ای. این رقم به خودی خود می‌تواند یک زنگ خطر ملی باشد اما آن‌چه وضعیت را بحرانی‌تر می‌کند تداوم بی‌تفاوتی ساختار قدرت نسبت به آن است.
به‌عنوان یک زن روزنامه‌نگار و در عین حال محصّلِ مدیریت که ریشه در کوچه‌پس‌کوچه‌های این شهر دارم امروز با نگاهی متفاوت به شهرم نگاه می‌کنم.
مسجدسلیمان برای من تنها یک خاطره نیست بلکه نمونه‌ای زنده از آن چیزی‌ست که در ادبیات توسعه از آن به‌عنوان «توسعه تحریف‌شده» یاد می‌شود. توسعه‌ای که از منابع آغاز می‌شود اما به مردم نمی‌رسد.
از لحظه‌ای که نخستین چاه نفت در سال ۱۲۸۷ در مسجدسلیمان فوران کرد این شهر عملاً به پیشران صنعتی‌شدن کشور تبدیل شد. راه‌آهن، باشگاه ورزشی، اولین بیمارستان‌ها، مدارس مدرن و حتی نخستین سینمای ایران همه در دل این شهر شکل گرفتند اما این «نخستین بودن» به جای اینکه به حقوق تاریخی برای ساکنانش بینجامد به مرور زمان به یک یادگاری تلخ و فراموش‌شده تبدیل شد.
شرکت نفت، دولتی در دل دولت بود؛ کارکنانش خانه‌های سفید داشتند، زمین‌های سبز، حقوق‌های ثابت و آینده‌ای مطمئن اما مردم بومی اغلب در حاشیه این شکوفایی زندگی می‌کردند.
خصوصی‌سازی‌های بی‌ضابطه دهه‌های اخیر تیر خلاصی بود بر پیکر نیمه‌جان مسجدسلیمان. پروژه‌ها نیمه‌کاره ماندند و هزاران نفر از مردم – که نسل‌ در نسل با نفت خو گرفته بودند – ناگهان در خلأ رها شدند. هیچ‌کس پرسید بعد از نفت، مردم این شهر باید چه کنند؟ کشاورزی که نابود شده، صنعت جایگزینی وجود ندارد، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در کار نیست و تنها سرمایه واقعی یعنی نیروی انسانی یا مهاجرت کرده یا به حاشیه رانده شده است.
امروز مسجدسلیمان شهری‌ست با زیرساخت‌های فرسوده، آمار بالای ترک‌تحصیل، مهاجرت‌های خانوادگی ، افسردگی جمعی و آمار بالای خودکشی و نهادهای محلی ضعیف. بیکاری در این شهر فقط یک بحران اقتصادی نیست بلکه نماد فروپاشی تدریجی سرمایه اجتماعی‌ست. جوانان مسجدسلیمان نه‌تنها کار ندارند بلکه آینده‌ای نیز در افق خود نمی‌بینند. آنان احساس می‌کنند که فراموش‌شده‌اند؛ نه صدایی دارند و نه سخنگویی.
از منظر مدیریت توسعه این وضعیت را نمی‌توان صرفاً به ضعف اقتصادی نسبت داد. مسجدسلیمان قربانی یک نظام تصمیم‌گیری مرکزگرا، غیرپاسخ‌گو و فاقد برنامه‌ریزی مشارکتی شده است. سال‌هاست که هیچ سیاست‌گذاریِ پایدار و منسجمی برای توانمندسازی این منطقه تدوین نشده. بودجه‌های عمرانی به جای برنامه‌ریزی بلندمدت، صرف اقدامات نمایشی و بنرهای بزرگ در سطح شهر می‌شود و مسئولان بجای شفافیت و گفت‌وگوی واقعی پشت عبارات کلیشه‌ای پنهان می‌شوند: «برنامه داریم»، «پیگیر هستیم»، «با جدیت دنبال می‌کنیم».
در چنین شرایطی مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها به یکی از مظلوم‌ترین مفاهیم در سیاست‌گذاری ایرانی تبدیل شده است. شرکت‌هایی که ثروت خلق‌شده از منابع زیرزمینی را سال‌ها استخراج کردند و هیچ‌گاه به صورت سازمان‌یافته موظف نشدند بخشی از سود خود را صرف توانمندسازی اقتصادی، اشتغال‌زایی پایدار یا بهبود خدمات عمومی در مناطق میزبان کنند. در بهترین حالت، مسئولیت اجتماعی به اقدامات خیریه‌ای تبدیل شده که شامل نصب بنر تبریک، پخش غذای گرم یا اهدای لوازم‌التحریر شده اند. این در حالی‌ست که در جهان، مسئولیت اجتماعی شرکتی (CSR) به یک ابزار کلیدی در توسعه پایدار منطقه‌ای تبدیل شده است.
اگر مسجدسلیمان را بخواهیم از نو تعریف کنیم باید از نفت عبور کنیم. توسعه این شهر نباید بر محور گذشته بنا شود بلکه باید بر پایه آینده‌ای با اقتصاد متنوع، مشارکتی و بومی‌شده استوار گردد. راه‌حل بیکاری ۴۴ درصدی مسجدسلیمان وعده‌های فصلی نیست بلکه نیازمند بازآرایی نهادی‌ست اما پیش از همه این‌ها باید صداها شنیده شوند. مردم مسجدسلیمان باید دیده شوند و سیاست‌گذاری باید مبتنی بر داده‌های دقیق، گفت‌وگو با جامعه محلی و شناخت از ظرفیت‌ها و چالش‌های واقعی باشد. مادامی که مسجدسلیمان فقط در پنجم خرداد به یاد آورده می‌شود توسعه‌ای در کار نخواهد بود و من به عنوان کسی که دل در گرو این خاک دارد همچنان می‌نویسم چون نوشتن، تنها کاری‌ست که می‌توان کرد وقتی دستت از تصمیم‌گیری کوتاه است اما قلم را می‌توان به چکش تغییر بدل کرد اگر این کلمات شنیده شوند.
مسجدسلیمان نه قربانی نفت بلکه قربانی فراموشی‌ست و هیچ شهری با فراموش‌شدن نجات نمی‌یابد.