اصفهان-یک مستندسازدر نشست «فیلم بهمثابه سند» از فقدان نظام آرشیوی در ایران و خطر نابودی حافظه بصری و فرهنگی کشور انتقاد کرد و آن را معضلی در ثبت ساختارمند حافظه فرهنگی کشور دانست.
پیام رسان روز، گروه استانها: مفهوم آرشیو، اگرچه در ظاهر با بایگانی و نگهداری اسناد مرتبط است، اما در بنیان خود حافظه جمعی ملتها را سامان میدهد؛ حافظهای که بدون آن، تاریخ تنها به صورت خاطرهای شفاهی یا فراموششده باقی میماند. مستند بهمثابه سند، دقیقاً در چنین بستری معنا پیدا میکند؛ آنجا که یک فیلم نه برای روایت داستان، بلکه برای تثبیت یک حقیقت فرهنگی، تاریخی یا اجتماعی ساخته میشود. احسان راطبی، مستندساز و پژوهشگر حوزه سینمای مستند، با نقد فقدان نظام آرشیوی منسجم در ایران، یادآور شد که بدون ثبت ساختارمند دادههای تصویری، آیندهای برای حافظه فرهنگی این سرزمین نمیتوان متصور شد.
در این گزارش، آنچه میخوانید نه صرفاً روایتی از فعالیتهای یک مستندساز، بلکه بازتابی از دغدغهای عمیق درباره نقش سینمای مستند در ثبت معماری کهن، حفظ هنرهای در حال فراموشی، و مقابله با سانسور و فقدان دسترسی به اسناد است. این گفتوگو در چارچوب نشست علمی «فیلم بهمثابه سند» که به مناسبت هفته اسناد ملی و میراث مکتوب به همت سازمان اسناد و کتابخانه ملی منطقه مرکزی (اصفهان) برگزار شد، شکل گرفت؛ نشستی که در تلاش است جایگاه فیلم مستند را در نظام آرشیوی کشور بازتعریف و تقویت کند. در ادامه، روایت احسان راطبی از تجربیات مستندسازی و بازخوانی بحرانهای آرشیوی ایران را میخوانید.
احسان راطبی، مستندساز و عضو انجمن صنفی تهیهکنندگان سینمای مستند در نشست علمی «فیلم بهمثابه سند» با اشاره به تجربیات خود در مستندسازی بناهای تاریخی، مدرسه بابا قاسم را یک مصداق زنده و مستند از تاریخ معماری اصفهان دانست و وی به مناسبت حضور فرهاد بردبار در این جلسه اظهار کرد: در فیلم مستند «دستها روایت میکنند «درباره کاشیکاری صحن حضرت زهرا به کارگردانی این مستندساز اصفهانی گفت: خانواده موسویزاده یکی از خاندانهای مهم هنر کاشیکاری هستند. برخی از افراد این خاندان از سوی خانواده پدری و مادری بیش از ۲۵۰ سال سابقه مداوم در این هنر دارند؛ از میرزا آقاجان کاشیکار مدرسه سید گرفته تا فرزندان و نوههایی که امروز نیز به این هنر مشغولاند.»
وی ادامه داد: «در مستندی که درباره صحن حضرت زهرا (س) ساخته شد، بخش مهمی به استاد سید مصطفی موسویزاده اختصاص داشت و خوشبختانه تصاویر مستند و ارزشمندی از ایشان ثبت شد. اهمیت این خانواده در هنر کاشیکاری اصفهان به حدی است که عجیب است چرا هنوز خیابانی یا مکانی به نام آنان نامگذاری نشده است.»
سینمای مستند و ضرورت ثبت تصویری معماری کهن
این مستندساز با اشاره به روند تولید مستند «طنین آبی کاشی» در اواخر دهه ۷۰ گفت: «فیلمبرداری این پروژه همزمان با جشن صدسالگی سینمای ایران در مردادماه ۷۹ انجام شد و با وجود نبود تجهیزات پیشرفته، تمام تلاش خود را کردیم تا از فضاهای تاریک شبستان و زیر گنبد مدرسه تصاویری با کیفیت ثبت کنیم. یادم هست ۸۵۰۰ کیلووات نور آوردیم تا بتوانیم نمایی از زیر گنبد را بگیریم. در آن سالها فیلمسازی کار آسانی نبود و برای مجوز گرفتن هم باید پشتوانههایی داشت.»
وی افزود: «نکته مهم در مستندسازی برای من همیشه این بوده که اثری بسازم که اگر فیلم موفق نبود، حداقل یک سند بصری از بنای تاریخی به یادگار بماند. همین نگاه باعث شد بهجای انتخاب موضوعات دیگر به پیشنهاد استادم آقای جهرمی، به سراغ مسجدها و بقاع متروکه اما تاریخی در اصفهان بروم.»
مدرسهای که هنوز زنده است؛ ثبت سندی از یک اثر فراموششده
راطبی با اشاره به موقعیت مدرسه بابا قاسم گفت: «این مدرسه در سال ۷۲۵ هجری در اواخر دوره ایلخانی ساخته شده و وقفنامه آن در دوره صفوی تجدید شده است. تصویر این وقفنامه بعدها در ویژهنامه وقف «میراث جاودان» منتشر شد. در مقالهای از استاد همایی نیز بهجایگاه باباها در تاریخ قرون ۷ و ۸ هجری اصفهان پرداخته شده که مدرسه بابا قاسم نیز از همین بستر تاریخی برخاسته است.»
وی تأکید کرد: «این بنا امروز هم زنده است و بر اساس سنت عمل به وقف، هفتهای یک روز کلاس اخلاق در آن برگزار میشود. در فیلمی که ساخته شد، از تمام ایوانها، حجرهها و طاقنماها نما گرفتیم تا به شکلی کامل از معماری آن سندی تصویری داشته باشیم. هنوز حتی اهالی محل هم بسیاری از ارزشهای این مدرسه را نمیدانند.»
از معماری اصفهان تا مستندهای ملی؛ تجربهای در گسترش ثبت تصویری
این مستندساز در ادامه گفت: «بعد از ساخت این مستند، از مرکز اصفهان با من تماس گرفتند تا پروژههای مستند معماری بیشتری بسازم. این اتفاق باعث شد مجموعهای با عنوان «غزلهای آجری» در چهار قسمت درباره معماری سلجوقی و «منارههای اصفهان» را بسازم و سپس به قم اعزام شوم تا مستند «دروازه بهشت» درباره حرم حضرت معصومه (س) تولید شود.»
وی ادامه داد: «مجموعه آثار تولیدشده در آن سالها، پیش از آنکه حتی دفاع پایاننامهام را انجام داده باشم، بیش از ۱۵۰ دقیقه مستند تصویری درباره معماری تاریخی ایران بود. تمام این آثار با هدف تبدیل فیلم به سند تولید شدهاند.»
پیشنهادی برای پاسداشت هنرمندان گمنام و ارزشهای معماری سنتی
راطبی با تأکید بر لزوم توجه به مستندسازی معماری سنتی و هنرمندان گمنام آن گفت: «از فرشاد احمدی و فرهاد بردبار و دیگر مستندسازان اصفهان باید قدردانی کرد که در اصفهان کارهای سندی ارزشمندی انجام دادهاند. ما باید در برابر فراموشی این آثار و هنرمندان مسئول باشیم. وقتی فیلم میسازیم، تنها تصویر نمیگیریم، بلکه سندی برای آینده تولید میکنیم.»
وی با اشاره به وضعیت مالکیت اطراف مدرسه بابا قاسم و بیتوجهی برخی مدیران به ارزش میراث فرهنگی گفت: «متأسفانه برخی مسئولان بهجای دفاع از بناهای تاریخی، از مالکانی که قصد ساختوساز کنار بقعهها را دارند حمایت میکنند. این بناها اگر امروز مستند نشوند، فردا ممکن است برای همیشه از بین بروند.»
مفهوم آرشیو در جوامع مدرن و نبود آن در ایران
عضو انجمن صنفی تهیهکنندگان سینمای مستند با تأکید بر اینکه آرشیو مفهومی مدرن است، گفت: «آرشیو پیش از مدرنبودگی، پیش از معاصر شدن و پیش از خردمند شدن، معنای چندانی ندارد. استاد فرهاد ورهرام جملهای جالبی نقل کردند که اگر گوته امروز زنده شود، راه خانهاش را مییابد اما ما حتی نمیدانیم هاتف اصفهانی که تقریباً معاصر گوته است کجا دفن است.»
وی افزود: «برای قاآنی شیرازی یکی دیگر از معاصران گوته دو مکان دفن نام بردهاند؛ یکی در شاهعبدالعظیم و دیگری در امامزاده سید ولی نزدیک گلوبندک. البته احتمال دفن در حضرت عبدالعظیم بیشتر است، اما روی سنگ قبر حتی سال وفاتش را هم ننوشتهاند، درحالیکه شاعری مهم در دوران قاجار بوده است. اگر او امروز بازگردد، خانهاش را در تهران نخواهد یافت.»
از حذف مستندات تاریخی تا نابودی حافظه ملی
این مستندساز با ابراز تأسف از بیاهمیتی عمومی نسبت به اسناد گفت: «وقتی کسی از مادرش بپرسیدم چرا فلان وسیله را بخشیده، خواهد گفت گوشهای افتاده بود، در حالی کهانشی در یکگوشهافتاده حامل دهها خاطره است. این دیدگاه در کل سرزمین ما جاری است. حتی کامیون فیلمهایی که از کنسولگری شوروی به نهادی در اصفهان تحویل داده شد، در یکی از روستاهای اطراف دفن شده است.»
وی با اشاره به فقدان آثار صوتی و تصویری از بزرگان معاصر گفت: «تنها گفتوگوی رضا ارحام صدر با آقای حسن اکلیلی در تلویزیون اصفهان در شرف دور ریخته شدن بود و اگر بچههای مرکز حواسشان نبود، از بین میرفت. از نیما یوشیج و صادق هدایت هیچ فیلمی نداریم، بااینکه با ابراهیم گلستان در ارتباط بودند. حتی صدای رضاشاه را هم نداریم. من سالها قبل منتظر پخش صدای دهخدا از برنامه راه شب مانده بودم، اما چیزی پخش شد که قابلتشخیص نبود.»
راطبی افزود: «درحالیکه در غرب، آرشیو مفهومی حکومتی، مدیریتی و مرتبط با آغازها و نظمدهی است، ما حداکثر به شکل سمساری با آن مواجهیم. در تخت جمشید، الواح گلینی که فهرست پرداخت حقوق به کارگران و مرخصی زنان شیرده را در بر دارد، بهعنوان سند حفظ شدهاند اما در ایران معاصر، اسناد حتی قابلدسترسی هم نیستند.»
ضرورت دسترسیپذیری و مبارزه با سانسور
این مستندساز تأکید کرد: «آرشیو بدون دسترسیپذیری بیمعناست. تا وقتی اسناد در انباری و زیرخاکاند، آرشیو نداریم؛ سمساری داریم. جامعه مدرن با آرشیو حافظه خود را به نسل بعد منتقل میکند وگرنه به اجتماعی بی حافظه تبدیل میشود که هرکس میآید، آن را از نو تعریف میکند.»
وی افزود: آرشیو باید ابزاری علیه سانسور باشد. امروز متخصصان ایرانی آرشیو به خارج میروند اما آنجا بهجای بخش ایران، روی مصر یا چین کار میکنند چون جهان نمیخواهد ایران در نقشه فرهنگی حضور داشته باشد. «
از پارچههای صفوی تا صداهای شهر، هر چیز قابل آرشیو است
راطبی با اشاره به وضعیت پارچههای صفوی در خزانه بنیاد مستضعفان گفت: «حدود ۲۰۰۰ قطعه پارچه وجود دارد اما اگر از شما بخواهید ۵۰ قطعه آن را ببینید؛ ممکن نیست. درحالیکه موزه کلیولند آمریکا دهها و چهبسا صدها قطعه پارچه ایرانی با کاملترین شناسنامهنویسی را در دسترس گذاشته است.»
وی از کاخ گلستان نیز بهعنوان مکانی فاقد نظام آرشیوی انتقاد کرد و گفت: «این شیوهها سانسور خودساخته است. در حالیکه در جوامع غربی اطلاعات تولد، مرگ و ازدواج از قرونوسطی ثبت شده، ما حتی نام پنج نسل قبلمان را نمیدانیم مگر اینکه سید باشیم!»
آرشیوهایی که هستند اما استاندارد نیستند
این مستندساز با اشاره به محدودیت مراکز نگهداری فیلم و ویدئو در ایران گفت: «مراکزی که فیلم و ویدئو نگه میدارند در ایران خیلی زیاد نیستند، ولی کم هم نیستند. سازمان صداوسیما آرشیو گستردهای دارد، فیلمخانه ملی ایران هم هست. نهادهای مرتبط با نیروهای مسلح نیز اسناد ویدئویی را نگه میدارند. معمولاً وزارتخانهها هم بخشهای سمعی و بصری دارند که کمابیش در آنها ویدئو نگهداری میشود. یکی از مراکز مهم دیگر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی و همچنین مرکز بررسیهای تاریخ معاصر.»
وی افزود: «در میان این مراکز، فقط دو مورد هستند که تا حدی فهرستنویسی قابلاستفادهتری دارند؛ اما در کل، در این زمینه متأسفانه همچنان در مرحله جنینی به سر میبریم.»
تجربه جمعسپاری گنجور و ضرورت مشارکت مردمی در آرشیوها
راطبی سپس به تجربه موفق سایت ادبی «گنجور» اشاره کرد و آن را الگویی برای جمعسپاری در حوزه آرشیو دانست. وی گفت: «گنجور با جمعسپاری شکل گرفت. افراد علاقهمند، فایلهای اسکنشده را بارگذاری میکردند و افرادی مثل من شبها فایلهای OCR شده را بازبینی میکردند. مثلاً من مینشستم و در یک شب تا ۱۵۰ بیت از دیوان امیرمعزی را بررسی میکردم و خطاهای اسکن را تصحیح میکردم.»
این مستندساز افزود: «در ادامه، عدهای به گنجور کمک مالی کردند. امروز گنجور یک نمونه موفق از آرشیو دیجیتال است. بی گنجور، تحقیق درباره ادبیات ما خیلی سخت است. ما سه میلیون دانشجو داریم؛ اگر روزی ۱۰ دقیقه در راستای غنای آرشیوها فعالیت کنند، تحولی بزرگ رقم میخورد.»
فهرستنویسی اشتباه و ناکارآمدی ساختار دسترسی
راطبی با ذکر مثالی از تجربه شخصیاش در فهرستنویسی کتابهای استادش دکتر ضابطی جهرمی در کتابخانه ملی، به ضعفهای موجود اشاره کرد و گفت: «کتابهای استاد من در فهرست کتابخانه ملی یا نیست یا با خطا ثبت شده است؛ یکجا با نیمفاصله، جای دیگر با فاصله یک جا با ضاد و یک جا با ظا. این خطاها نتیجه فهرستنویسی غیراستاندارد است.»
وی تأکید کرد: «هر بار که به سایت کتابخانه ملی مراجعه میکنم، متوجه میشوم که باید جمعسپاری صورت گیرد. مثلاً شاخه زیستشناسی به دانشکده زیستشناسی یک دانشگاه واگذار شود تا با همکاری دیگر دانشکدههای زیستشناسی کشور کتابهای زیستشناسی را بررسی و فهرستنویسی کنند.»
سامانههایی برای دلسوزاندن، نه دسترسی واقعی
این مستندساز با انتقاد از عدم شفافیت و کارایی سامانههای دیجیتال کتابخانه ملی افزود: سایتها طوری طراحی شدهاند که انگار فقط برای دلسوزاندن ماست. شما تا آخرین مرحله میروید و در آخر با پیامی مواجه میشوید که به این بخش دسترسی ندارید.
فیلمهایی که گم شدند، تصاویر عتیقهای که دیگر پخش نمیشوند
وی با ذکر مثالی از فیلمی که در سال ۷۹ ساخته شده بود، از بیتوجهی به حفظ نسخهها در مراکز استانی انتقاد کرد و گفت: فیلمی درباره منارهها ساختم و نسخهای از آن را به شبکه چهار دادند اما مرکز اصفهان حتی یک نسخه برای خودش نگه نداشت.
گردآوری فیلمهای غیرحرفهای؛ ضرورتی مغفول در آرشیو ملی
راطبی با اشاره به تجربیات خود از آرشیوهای مردمی و اهمیت فیلمهای غیرحرفهای اظهار کرد: «ما مردمی هستیم که خودمان، خودمان را ثبت کردهایم؛ بسیاری از اسناد مهم در دست مردم است و از جمعهبازار و مغازههای عتیقهفروشی سر برمیآورد. فیلمهای ۸ میلیمتری در اصفهان کم نیستند. در خانه بسیاری افراد دوربین وجود داشت، اما این فیلمها هنوز کشف نشدهاند. مثلاً یکی از بستگان ما در جریان انقلاب فیلمهایی گرفته بود و آنها را برای چاپ به آلمان فرستاده بود، اما ما هیچگاه آن را ندیدیم.»
وی با انتقاد از وضعیت تلویزیون ملی در دوران انقلاب گفت: «تلویزیون آن زمان فیلم چندانی از انقلاب ندارد. اگر داشت، طبیعتاً به گوش همکاران من که بیست سال است در آن سازمان فعالیت میکنند، میرسید. این کمبود، ضرورت جمعآوری و مستندسازی فیلمهای غیرحرفهای را دوچندان میکند.»
از آرشیو تا دانش؛ هفت مرحله کلیدی در مستندسازی
این مستندساز در ادامه به مقالهای از استاد محمد تهامینژاد، استاد صاحبنام حوزه سینمای مستند اشاره کرد و هفت مرحله کلیدی در آرشیوسازی اسناد تصویری را برشمرد: «مرحله اول شناسایی و انتخاب است. مثلاً مشخص کنیم چه نوع فیلمهایی را میخواهیم: فیلمهای انقلاب؟ جنگ؟ مراسم رسمی؟ اما فیلمهای خانوادگی یا عروسی نه. مرحله دوم جمعآوری و خرید حقوق آثار است. مال مردم است و اگر حقوقش خریداری نشود، امکان دسترسی قانونی نداریم. مرحله سومترمیم است، دانشی که در ایران بسیار ضعیف است. مرحله بعدی طبقهبندی است؛ با استانداردی جهانی. باید با آرشیوهای بینالمللی لینک باشیم، نه اینکه در جزیرهای جدا افتاده فعالیت کنیم.»
وی سپس به اهمیت دسترسیپذیری، تبدیل داده به اطلاعات و دانش و تمایز میان راشها، فوتیجها و آثار تدوینشده اشاره کرد: «ما باید بتوانیم فیلمها را نسخهشناسی کنیم. حتی فیلمهای چاپلین را نیز اکنون با دقت بالایی بررسی کردهاند. مثلاً برای یک پلان خاص ۵۰۰ برداشت انجام شده است. اینها را نگه داشتهاند چون ارزش دارد؛ اما ما گاهی میخواهیم مصاحبه ارحام صدر را حذف کنیم!»
مرز میان مستند و فیکشن؛ چالش سندیت در عصر ایدئولوژی
راطبی با هشدار نسبت به مقهور شدن در برابر «جادوی حروف سربی» گفت: «بشر از وقتی چاپ را شناخت، در برابر نوشتههای چاپشده و بعد فیلم، مقاومتش کم شد. این اتفاق در مورد فیلم مستند نیز رخ داده است. مستند میتواند ابزار القای ایدئولوژی شود. مثلاً فیلمی را میسازند در مدح مواد روانگردان، آن هم با انیمیشنهای دقیق و قالبی علمی. اینگونه فیلمها میتوانند مخاطب را فریب دهند و او باور میکند، حتی اگر محتوا خطرناک یا غیرواقعی باشد.»
وی با ذکر نمونهای گفت: «در یکی از مستندها دختران تهرانی را به جنوب بردهاند، لباس محلی پوشاندهاند و فیلم فولکلوریک ساختهاند. این مستند نیست، چون واقعیت آن اقلیم را تحریف کرده است؛ بنابراین تشخیص سندیت فیلم و حفظ نگاه انتقادی به آن ضرورت دارد. ما باید بتوانیم درک درستی از تفاوت نانفیکشن و فیکشن داشته باشیم.»
آرشیو مردمی، راهی بهسوی تایملاین سندی تاریخ ایران
این مستندساز در پایان با ابراز امیدواری نسبت به تلاش سازمان اسناد و کتابخانه ملی منطقه مرکزی گفت: ما نیازمند ساخت تایملاین مستند تاریخ ایران هستیم؛ یعنی هر سند، فیلم یا عکس در زمان و مکان مشخص قرار گیرد و اطلاعات آن نیز مستند باشد. از تقویم تاریخ رادیو تا سنگنوشتههای مساجد؛ همه باید در این تایملاین ثبت و تحلیل شوند. این اقدام میتواند به شکلگیری حافظه بصری و مکتوب یک ملت کمک کند. امیدوارم این نشستها ما را به چنین افقهایی نزدیک کند.
قم- زمینلرزهای به بزرگی ۳.۷ ریشتر ظهر امروز منطقه کهک در استان قم را لرزاند.
کولیوند رییس جمعیت هلالاحمر گفت: در عملیات حج ۱۴۰۳ تعداد فوتیها ۳۰ درصد کمتر از سال ۱۴۰۲ بود.
شهرکرد-رئیس اداره ایمنی راه و حریم اداره کل راهداری و حمل و نقل جادهای چهارمحال و بختیاری، از اجرای پروژه روشنایی در رفیوژ میانی حد فاصل فیلآباد تا باباحیدر خبر داد.
شهرکرد-مدیرکل هواشناسی چهارمحال و بختیاری گفت: از ابتدای سال زراعی در این استان دما ۱/۶ درجه سانتیگراد افزایش داشته که نسبت به میانگین افزایش دما در کشور ۰/۵ درجه سانتیگراد بیشتر است.
Δ