محرم قصه‌گوترین آئین شهری است؛ روایت‌های آئینی احساس تعلق می‌سازند

اصفهان- یک جامعه شناس فرهنگی گفت: محرم قصه‌گوترین آئین شهری است که می‌تواند نسل‌ها را به یکدیگر پیوند دهد و حافظه شهر را احیا کند.

پیام رسان روز، گروه استان‌ها، کوروش دیباج: در این روزگار که شهرها با شتابی سرسام‌آور در حال تغییرند و برج‌های بی‌ریشه جای کوچه‌های قصه‌گو را می‌گیرند، چیزی که بیش از همه در معرض فراموشی است، «حافظه شهر» است؛ همان خاطره‌های جمعی که لابه‌لای دیوارهای قدیمی، در پیچ‌وخم کوچه‌های تنگ، و در نغمه‌های آئین‌های دیرینه جریان داشتند. شهری که روایت ندارد، شهری که قصه ندارد، شهری که خاطره ندارد، محکوم به بی‌هویتی است؛ جایی که آدم‌هایش صبح می‌آیند و شب می‌روند، بی‌آنکه بدانند این خیابان، این میدان، این مسجد، روزگاری چه روایت‌هایی در دل خود داشته است.

در جهان امروز، شهرها صرفاً کالبدی از آجر و سنگ و بتن نیستند؛ شهرها دفتر خاطرات مردمان خود هستند و آنچه این دفتر را زنده نگاه می‌دارد، «روایت» است.

اما روایت‌ها فقط در کتاب‌های تاریخ نیستند؛ آن‌ها در آئین‌ها تنفس می‌کنند، در مراسم، در مناسک، در همان لحظه‌هایی که مردم با هم، برای هم و کنار هم به صحنه می‌آیند. محرم یکی از بزرگ‌ترین ظرفیت‌های روایی شهرهای ایران است؛ آئینی که می‌تواند رشته‌های گسسته نسل‌ها را دوباره به هم پیوند بزند.

شهرهایی مثل اصفهان، با آن همه پیشینه و خاطره، اگر روایت‌هایشان از یاد برود، دیگر تفاوتی با شهرهای خوابگاهی ندارند. آنچه شهر را به جان مردمش گره می‌زند، قصه‌های شهر است؛ و آئین‌های محرم می‌توانند این قصه‌ها را زنده کنند.

در همین زمینه، گفت‌وگویی تفصیلی با حسن ایمانی، جامعه‌شناس فرهنگی و پژوهشگر حوزه شهر و آئین‌های مذهبی انجام داده‌ایم، گفت‌وگویی که ما را به اهمیت روایت‌های شهری و نقش بی‌بدیل محرم در بازآفرینی حافظه جمعی شهرها رهنمون می‌سازد.

محرم قصه‌گوترین آئین شهری است؛ روایت‌های آئینی احساس تعلق می‌سازند

در ابتدا بفرمائید اساساً نسبت میان شهر و آئین‌های مذهبی را چگونه تعریف می‌کنید؟ به‌ویژه جایگاه آئین محرم در هویت‌بخشی به شهرها چیست؟

ما با دو مسئله اساسی روبه‌رو هستیم؛ نخست، مسئله «شهر» که یک موجود زنده است؛ شهری که حیات دارد، تاریخ دارد، معنا دارد و از همه مهم‌تر شخصیت مستقل دارد. شهرها فقط سازه و ساختمان نیستند؛ شهرها هویت دارند، تمایز دارند، پیشینه دارند و حتی می‌توان گفت روحیات خاص خود را دارا هستند. مسئله دوم، مناسک و آئین‌های مذهبی است. این آئین‌ها، و به طور خاص آئین‌های محرم، نقش پررنگی در شکل‌گیری هویت و روایت شهرها دارند.

اگر بپذیریم که شهرها شخصیت دارند، باید قبول کنیم که آئین‌ها می‌توانند شخصیت این شهرها را شکل بدهند. به‌عبارت بهتر، مناسک دینی بخشی از روح و جان شهرها را می‌سازند. شما وقتی وارد شهری می‌شوید، در مواجهه با مردم، با فضا، با فرهنگ عمومی آن، می‌توانید شخصیت آن شهر را حس کنید. شهرهایی که شخصیت دارند برای ما قابل لمس هستند اما شهرهایی که فاقد این معنا و هویت‌اند، عمدتاً شهرهای بی‌روح و بی‌تعلق‌اند.

امروز شهرهای جدید زیادی در ایران وجود دارند که عملاً معنا و هویت خاصی ندارند. این شهرها محل عبورند، شهرهای خوابگاهی‌اند. صبح مردم از آن خارج می‌شوند و شب بازمی‌گردند. در مقابل، شهرهایی مثل اصفهان که سابقه و شخصیت دارند، شهرهایی معناگرا و هویت‌دار هستند. آئین‌های محرم می‌توانند شخصیت این شهرها را تقویت کنند و به آن معنا ببخشند

از منظر جامعه‌شناسی، روایت و قصه چه نقشی در هویت شهرها دارند و چقدر آئین‌ها می‌توانند در خلق این روایت‌ها مؤثر باشند؟

روایت قصه‌های شهرها مسئله بسیار مهمی است. ما دو نوع تاریخ داریم: تاریخ قدرت و تاریخ مردم. متأسفانه در نگاه سنتی، بیشتر تاریخ جنگ‌ها و سلاطین و پادشاهان روایت می‌شود اما آنچه برای هویت شهرها اهمیت دارد، تاریخ اجتماعی است؛ تاریخی که با آئین‌ها، مناسک، سنت‌ها و قصه‌های مردم گره خورده است.

شهرهایی که بی‌روایت‌اند، عملاً بی‌حافظه می‌شوند. شهر بی‌حافظه کشش و جذابیت ندارد؛ نه برای شهروندانش و نه برای گردشگران. وقتی شهر روایت ندارد، احساس تعلق هم در آن شکل نمی‌گیرد.

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ما در شهرهای جدید یا حتی در برخی شهرهای تاریخی مثل اصفهان این است که روایت‌های شهر از نسل‌های قبل به نسل جدید منتقل نشده است. ما درگیر یک انقطاع جدی در روایت‌های شهری هستیم. امروز یک نوجوان اصفهانی تقریباً هیچ روایتی از تاریخ شهرش ندارد. او نمی‌داند که حتی در ۵۰ سال گذشته در شهرش چه گذشته است.

محرم قصه‌گوترین آئین شهری است؛ روایت‌های آئینی احساس تعلق می‌سازند

چگونه می‌توان این انقطاع روایی را ترمیم کرد؟ نقش آئین‌های محرم در این میان چیست؟

یکی از کلیدی‌ترین پاسخ‌ها همین آئین‌های مذهبی و به‌طور خاص مناسک محرم هستند. آئین‌ها روایت‌ساز هستند. آئین‌های محرم می‌توانند نسلی که دچار گسست شده را دوباره به شهرش متصل کنند. می‌توانند شهر را به یک آلبوم، یک موزه زنده تبدیل کنند.

ما در اصفهان امروز بیشتر گردشگری مکان‌محور داریم؛ گردشگری که فقط بناها را نشان می‌دهد اما در دنیا گردشگری روایت‌محور حرف اول را می‌زند. گردشگرها می‌خواهند قصه‌ها را بشنوند، می‌خواهند بدانند در هر مکان چه حادثه‌ای رخ داده است. متأسفانه ما حتی نمی‌دانیم محمود افغان وقتی به اصفهان حمله کرد، از کدام دروازه وارد شهر شد. روایت‌های ساده‌ای که می‌توانند جذاب باشند، از حافظه شهر ما حذف شده‌اند.

در دنیا برای یک تکه دیوار قدیمی در استانبول روایت می‌سازند، قصه تعریف می‌کنند، گردشگر را با آن خاطره پیوند می‌زنند. این کارکرد را مناسک محرم می‌توانند به بهترین شکل انجام دهند. محرم برای شهرها روایت خلق می‌کند. محرم می‌تواند شخصیت شهر را بسازد.

می‌توان گفت محرم فراتر از مناسک صرف، یک ظرفیت فرهنگی برای بازآفرینی روایت‌های شهر است؟

دقیقاً همین‌طور است. بگذارید یک مثال بزنم. مراسم گلاب‌گیری قمصر کاشان در اصل یک فرآیند اقتصادی است. اما امروز به‌واسطه تبدیل شدن به یک آئین و یک قصه، تبدیل به رویدادی شده که در آن هزاران نفر شرکت می‌کنند. آئین گلاب‌گیری تبدیل به یک روایت زنده شده است. آیین‌هایی که روایت پیدا می‌کنند، مردم را به شهرشان پیوند می‌زنند.

ما در اصفهان انبوهی از روایت‌ها و قصه‌ها داریم که متأسفانه مغفول مانده‌اند. در حالی که این روایت‌ها می‌توانستند سرمایه فرهنگی ما باشند و احساس تعلق را تقویت کنند. آئین‌های محرم یک امکان بسیار جدی برای بازسازی حافظه تاریخی شهر هستند

از نظر شما چرا بخشی از شهرهای ما به‌ویژه شهرهای جدید فاقد روایت شده‌اند؟ آیا این موضوع ناشی از نگاه مهندسی به شهر است؟

یکی از بحران‌های مهم همین است. ما سال‌هاست که به شهرها صرفاً با نگاه فنی و مهندسی نگاه می‌کنیم. نگاه بساز و بفروش، نگاه سودمحور. همین نگاه باعث شده که بافت‌های تاریخی شهرها به تدریج تخریب شوند. امروز اگر به یزد بروید، بافت تاریخی تقریباً دست‌نخورده باقی مانده است. اما در اصفهان بخش قابل توجهی از بافت مرکزی شهر از بین رفته است.

وقتی یک مسجد یا یک حسینیه تخریب می‌شود، در ظاهر فقط یک بنا از بین رفته اما در واقع، یک روایت، یک قصه، یک قطعه از حافظه شهر نابود شده است. این فاجعه است. ما با این تخریب‌ها نسبت مکان و روایت را از بین برده‌ایم. نگاه فنی و عمرانی به شهر بدون توجه به معنای شهر، شهر را به یک کالبد بی‌روح تبدیل می‌کند.

محرم قصه‌گوترین آئین شهری است؛ روایت‌های آئینی احساس تعلق می‌سازند

شما به تداعی‌کنندگی روایت‌ها اشاره کردید. می‌توانید این مفهوم را بیشتر توضیح دهید؟

تداعی‌کنندگی یعنی وقتی نام یک شهر را می‌شنویم، چه چیزی به یادمان می‌آید؟ مثلاً وقتی می‌گوئیم زنجان، بلافاصله تجمع بزرگ عزاداران عاشورا تداعی می‌شود. وقتی می‌گوئیم کاشان، قالیشویان و گلاب‌گیری تداعی می‌شود. این یعنی روایت‌ها حافظه جمعی می‌سازند.

شهرهایی که روایت ندارند، چیزی برای تداعی هم ندارند. شهر بی‌روایت، شهر بی‌حافظه است. این بی‌حافظگی باعث می‌شود شهرها برای شهروندان خود نیز جذاب نباشند. اینجاست که آئین‌های مذهبی، به‌ویژه آئین‌های محرم، می‌توانند کارکرد تداعی‌کنندگی پیدا کنند و حافظه جمعی شهر را بازآفرینی کنند.

از نظر شما میزان مشارکت اجتماعی در آئین‌ها چه نقشی در ماندگاری روایت‌ها دارد؟

مشارکت اجتماعی رکن اصلی است. هرچه میزان مشارکت مردم در شکل‌گیری و اجرای آئین‌ها بیشتر باشد، آن روایت‌ها ماندگارتر می‌شوند. روایت‌هایی که از بالا تحمیل شوند، عمر کوتاهی دارند. اما وقتی مردم خودشان خالق یک آئین باشند، آن آئین با جان و روح شهر گره می‌خورد.

این مشارکت اجتماعی علاوه بر ماندگاری، قوام اجتماعی شهر را هم تقویت می‌کند. آئین‌های محرم در شهرهایی که مشارکت مردم در آن بالاست، تبدیل به روایت‌هایی می‌شوند که نسل به نسل منتقل می‌شوند. اگر این مشارکت نباشد، آئین‌ها کم‌فروغ می‌شوند و روایت‌ها هم فراموش می‌شوند.

محرم قصه‌گوترین آئین شهری است؛ روایت‌های آئینی احساس تعلق می‌سازند

در نهایت، چه خطراتی در صورت بی‌توجهی به روایت‌های شهری ما را تهدید می‌کند؟

بزرگ‌ترین تهدید، حذف حافظه جمعی است. امروز جهان، جهان نبرد روایت‌هاست. هر کس روایت شهر و تاریخ شما را بسازد، هویت شما را هم تعریف می‌کند. اگر خود ما روایت‌گر تاریخ‌مان نباشیم، دیگران به جای ما روایت خواهند ساخت.

ما امروز دچار فراموشی تاریخی هستیم. آئین‌های محرم می‌توانند ما را از این غفلت نجات دهند. اما مشروط به اینکه آئین‌ها را صرفاً به یک برنامه سالانه تبدیل نکنیم. محرم باید روایت‌ساز باشد؛ باید قصه‌گو باشد. چون در نهایت «بهترین قصه‌گو برنده است.